سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نحن اقرب من حبل الورید

گناهی که گفته اند ابتدا مانند لکه ای سیاه  است و با اصرار بر آن کم کم تمام قلب را می گیرد، حقیقتی دارد عینی!

بار اول مرتکب می شوی، مزه اش می رود زیر دندانت. بار دوم با وسوسه ای از وسوسه دفعه پیش کمتر ، وا میدهی. او بزرگ می شود و تو چونان میوه ای لهیده و عصاره کش شده! او قوی می شود و تو خشک و فرتوت. او قد علم می کند.... و تو حالا فرمانبردار مخلصی شده ای برایش!!

دیگر تاب مقاومت نداری

فکر مقاومت را هم نمی توانی بکنی

حتی یادت نمی آید قبل تر ها چه بودی...

غلام حلقه به گوش در مقایسه با تو آزاده ای است.

 

می روی زیارت آخر هنوز اسمت بچه مسلمان است.

 نماز می خوانی (البته حواست جمع نیست.)

انفاق میکنی.

روزه می گیری (در عین حال1- به نا محرم نگاه می کنی. « شاید الان خواهری این مطلب را بخواند و با خود بگوید حکم حرمت نظر بر نا محرم مخصوص مردان است. .. نه مسلمان زاده ی گرامی؛ زن و مرد در این حکم فرقی نمی کنند. زنان هم ممنوع هستند که بر مردان نامحرم نگاه کنند. »

2- حجابت هم درست....؟ امروزه اگر بخواهی خوش تیپ باشی و مردم پسند، باید بدنت را در شلواری بیندازی که به تن بچسبد و بالا تنه ات هم به همچنین.

3-حال نداری سحری بخوری، نماز صبحت هم ؟  پَر.

4- غیبت و تهمت و قسم را هم که حکمش را بهتر از من می دانی.)

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

در آن زیارتی که گفتم با تمام چرک و آلودگی وارد حرم می شوی و صحن و رواق و می چسبی به ضریح.

صاحبخانه راهت که میدهت هیچ، از رفع آرزوهای تو کوتاهی هم نمیکند. خلاصه که کلی صفا میکنی.

 

 

اگر خوش شانس باشی و انتخابت کنند آنوقت می شوی «نظر کرده». با آلودگی و گناهکاری و جهل به صورت حقیقی گناه و در حالی که غرق در شیرینی گناهی....

نهیبی از جانبی خطاب به تو زده می شود.

بعد شروع میکنی به فکر کردن. وسوسه گناه هم از سویی خفتت میکند. بعضی شبها تا صبح نمی توانی بخوابی غوغایی در درونت برپا شده. بعد که می فهمی چه گندی به خودت زدی نادم میشوی. اشک چشمت روان و صدای زجه ات به آسمان. گاهی می اندیشی من آلوده به چه رویی رفتم ضریح امام رضا را بغل کردم.! من چطور از خودم خجالت نکشیدم؟! وای بر من.

بعد این اشک ریختنهایت شبها موقع خواب دائمی میشود.

توبه میکنی. می دانی او توبه کنندگان را دوست دارد.  می دانی بخشیده شده ای. ولی یادت نمی رود که سی سال چه گناههایی که نکردی...

با خودت می گویی اگر در زندگی تن به گناه نمی دادم الان مقامم چقدر بالاتر بود؟ چقدر جلوتر بودم؟

فرصتها از دست رفته اند. آب رفته به جو باز نمی گردد. از این به بعد را بچسب.

تو انتخاب شده ای. این مهم است.


ارسال شده در توسط محمد محمودی