سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نحن اقرب من حبل الورید

بلاخره وکیل شدم. از نوع آرمانگرایش. این آرزو را از 11سالگی می پروراندم.چیزهایی از محال بودن اجرای عدالت و تخیلی بودن مدینه فاضله می شنیدم. خوش بین بودم. تااینکه بلاخره وکیل شدم.

 از وقتی عملا درگیر حق شدم و با بی عدالتی دست و پنجه نرم کردم کمتر موردی را یافتم که برخورد مراجع با آن دقیق و طبق تئوری های گفته شده در کتب باشد.

امروز شعار ما شایسته سالاری است. اما بنده تجربیات میدانی جالبی در زمینه شعار مذکور نیافتم.

مدتی قبل در مجتمع 27 شورای حل اختلاف ویژه اصناف کار می کردم. با اینکه کارشناس و کارشناسان ارشد حقوق بسیاری در آنجا مشغول به کار بودند و یا اینکه فرم تقاضای همکاری پر کرده بودند، مدیر دفتر کل آنجا دیپلمه ای بود که از صبح تا ظهر که تعطیل می شدیم هیچ کاری انجام نمی داد و فقط 20 دقیقه تلفنی با همسرش صحبت می کرد. بعد از وی شخص دیگری که او هم دیپلمه و نا آشنا به مسائل حقوقی می باشد به آن سمت گمارده شد. اوضاع آنجا (( شیر تو شیری)) بود که بیا وببین. چند نفر کارمند حقوقی و یا علاقه مند به مسائل حقوقی بودند که با پرس و جو از اهل خبره اوضاع را سر و سامان میدادند. ولی تشویقها و مبالغ واریزی به حساب چه کسی بود؟!!!!....

حالا که وکیل شده ام نه از قاضی مجتهد خبری هست و نه از قاضی دقیق به مسائل فقهی و نه حداقل از قاضی عالم ودانشمند و نه حتی از قاضی که امهات کتب مربوط به کارش را تورقی کرده باشد.

کمتر قاضی را دیدم که شأن شغلش را رعایت کند و کمتر قاضی را دیدم که در نگاه و اشاره و خطاب و رفتار با دو طرف پرونده به مساوات رفتار کند.

چندی پیش به یک قاضی گفتم: هرکس آقای ((ص)) را می بیند تحت تاثیرقرار می گیرد.

آقای ((ص)) طرف پرونده من بود.

قاضی باخشم گفت: خیلی حرفتان بد بود. مرا متهم به طرفداری از آقای ((ص)) کردید.

گفتم: عرض کردم هر کس او را می بیند. مسئله را شخصی نکنید لطفا.

گفت: تو علی رغم ظاهر الصلاح بودنت، باطنت را حالا فهمیدم چیست. تو به دنبال اذیت کردن آقای ((ص)) هستی.

گفتم: قاضی باید با دو طرف پرونده مثل هم رفتار کند. شما در جلسه پیش فلان حرف را فرمودید. و از ((ص)) جانبداری کردید.

گفت: از روی احساسات بود.

-:!!!

گفتم: من از قانون با شما صحبت می کنم. نص صریح قانون در مواد x, y , z تکلیف به رعایت فلان تشریفات دادرسی می کند. چرا تشریفات در این پرونده انجام نشده؟

گفت: من قاضی هستم تشخیصم این بوده که در این مورد لازم نیست آن مواد انجام شوند من آقای ((ص)) را مستحق دانسته و برای جلوگیری از اطاله دادرسی تشخیص داده ام تشریفات انجام نشود. شما هم وکیل خوبی نیستی چون حاضری برای اذیت کردن ((ص)) پرونده ای و باری به سیستم قضایی اضافه کنی به جای اینکه باری برداری.

گفتم: همه در برابر قانون یکسانند.در دادگاه به  قانون باید عمل شود. نباید یک حکم بدون درخواست کتبی اجرا و بدون صدور اجرائیه و بدون ابلاغ به موکل من و بدون انقضای مهلت ده روزه اجرا می شد. موکل من متضرر شده.

گفت: یکبار اجرائیه در این پروند صادر شده.

گفتم :بله. و ما آن حکم را نقض کردیم و قانونا باید وضع به حالت قبل از اجرا بر گردد. شاید تا 20 سال دیگر آقای ((ص)) علیه موکل بنده حکم بیاورد . آیا شایسته است در این پرونده ثبت شده و بدون صدور اجرائیه اجرا شود؟

جناب قاضی کتش را پوشید و در ساعت 8:45 دقیقه صبح شعبه را ترک کرد.

این یک نمونه از رفتارهای غیر قضایی مراجع قضایی.

البته قصد بی ادبی به قضات فرهیخته و شریف که به دور از تعصبات و غرض ورزی ها کار میکنند را به هیچ عنوان ندارم.خطاب بنده با آن دسته ی دیگر بود.

دو روز پیش کلانتری بودم. درد دل یکی از مامورین باز شد: ((سارق سیم کابل مخابراتی را دیشب حین ارتکاب جرم دستگیر کردیم و با چندین متر سیم کابل دزدی به اینجا آوردیم. مامور تجسس 25 ساله که معلوم نیست کی لیسانس حقوقش را گرفته و کی سربازی رفته و کی استخدام شده پس از بازجویی دستو کارشناسی داد که آیا سیم ها سالم هستند یا خیر؟! وقتی کارشناس نظر داده سیمها سالم هستند مامور تجسس مربوطه با گرفتین یک آدرس از سارق وی را آزاد کرده است. شب بیداری ما و از تیر چراغ برق ، سارق را پائین کشیدن و جان فشانی و روبرویی با انواع خطرها با آزادی این افراد باد هوا می شود. من دیگر خسته شده ام. الان دزدی بهترین شغل است... هیچکس با دزدان کاری ندارد.))

آن از شورای حل اختلاف و آنهم از یک شعبه دادگاه و این هم ازکلانتری. آن روز اگر بحث را با قاضی ادامه می دادم احتمالا به جرم توهین به قاضی حین انجام کار، د ردردسر بدی می افتادم. شرمنده موکلم هستم. اینها که گفتم مشتی بود از خرواری که در این سالها تجربه کردم. اوایل فکر می کردم محیط کار وکلا ظلمات است و من می توانم در ظلمت شمعی روشن کنم. امروز می بینم هزار وکیل مثل من هریک شمعی روشن کنند بازهم کفایت نمی کند. مسئله بی عدالتی همه گیر است. سیاه زخمی که همه را گرفته و کتمان می شود. روزی که قابیل به نامردی برادر کشت، ظلم در دنیا پایه نهاده شدو روزی که مولایمان علی ((ع)) ضربت خورد فرق عدالت شکافت و تا امروز هم این شکاف به اصطلاح جوش نخورده است. از دست من وکیل کاری بر نمی آید به جز درگیری با مراجع خاطی و به احتمال قوی ، زندانی شدن و انگ خوردن. متاسفم که رویا های آرمانگرایانه ام در راه کمک به مردم را نقش بر آب می بینم. تا روزیکه فرزند خلف مولایمان، حجت خداوند بر روی زمین و عزیز دل همه عدالت طلبان عالم ظهور کند و ناکسان را از اریکه ها به زیر کشیده و صلحا و لایقان را به تک تک امور بگمارد، همین است و بدتر از این. به امید ظهور آنکه روحم فدایش است.


ارسال شده در توسط محمد محمودی